....... your love.......
Part:5
درو با لگد شکستمو رفتم داخل پسره رو کوبوندم ب دیوار شروع کردم ب زنش
ا/ت شروع کرد ب گریه کردن و میگفت :
ا/ت:لینو ولش کن توروخدا ولش کن لینووووو(با گریه)
ک یهو همه امدن داخل.
کریس :بچه ها چی شده؟ دویید سمت دستشویی
کریس لینو رو از پسره جدا کرد
و رفتیم رو مبل نشستیم
من داشتم تو بغل مادرم گریه میکردم و لینو با چشمای قرمز داشت پسره نگاه میکرد
پسره هم از درد داشت ناله میکرد ک کریس گفت:
کریس:تو خجالت نمیکشی ن؟ خواهرجان نمیخوای پسرتو جمع کنی؟ ابرومو برده
خواهرش:کریس اروم باش من وقتی رفتیم خونه باهاش کار دارم
ک مادرم از عصبانیت بلند شد و پسره رو گرفت و با تمام زورش زد تو گوش پسره
م.ت:عوضی اشغال چطور جرعت کردی ب دختر من دست بزنی؟
کریس مادر ا/ت رو گرفت تا ارومش کنه
ولی لینو اون وقتی گریه های ا/ت رو میدید حالش بدتر میشد
یهو بلند شودو همه نگاها رفت روش ب سمت اشپزخونه خونه رفتو چاقویی تو دستش گرفت
امد سمت عمش و گفت :
لینو:اهای زنیکه یا ب قول خودت عمه و همینطور شما مهمونای عزیز اگه میخواین نوه و خواهر زاده تون نمیره جول پلاستنو جمع کنید و برید وگرنه باید سر قبر پسرتون جمع شید
همه داشتن با تعجب و با کمی ترس ب لینو نگاه میکردن
ک ا/ت بلند شودو رفت سمت لینو دستاشو گرفت و گفت:
ا/ت:لینو خواهش میکنم اروم همچی درست شده
ک لینو اون محکم گرفت تو بغلش
م.ت و کریس با تعجب داشتن بهشون نگاه میکردن ک مادر کریس گفت
م.ک :ما دیگه بریم
و سریع در رفتن از خونه
و بعد رفتن اونا مادر ا/ت
ا/ت رو بغل کردو بوسه ای ب سرش زد
ا/ت هم مادرشو بغل کرد و ازش جدا و گفت
ا/ت :من دیگه برم بخوابم
ا/ت رفت تو اتاق و خوابید لینو هم نیم ساعت بعدش رفت تو اتاق
چشمش ب ا/ت افتاد
ویو لینو:
من واقعا عاشقش شدم اون الان شده مهم ترین فرد زندگیم
اما اون از من بدش میاد
رفتم سمتش بوسه ای ب لباش زدم و پتورو کشیدم رو سرش و..................
شرایط پارت بعد:30 تا لایک
تعداد پارت :14
نظرتو نمیگی🥺🥺
درو با لگد شکستمو رفتم داخل پسره رو کوبوندم ب دیوار شروع کردم ب زنش
ا/ت شروع کرد ب گریه کردن و میگفت :
ا/ت:لینو ولش کن توروخدا ولش کن لینووووو(با گریه)
ک یهو همه امدن داخل.
کریس :بچه ها چی شده؟ دویید سمت دستشویی
کریس لینو رو از پسره جدا کرد
و رفتیم رو مبل نشستیم
من داشتم تو بغل مادرم گریه میکردم و لینو با چشمای قرمز داشت پسره نگاه میکرد
پسره هم از درد داشت ناله میکرد ک کریس گفت:
کریس:تو خجالت نمیکشی ن؟ خواهرجان نمیخوای پسرتو جمع کنی؟ ابرومو برده
خواهرش:کریس اروم باش من وقتی رفتیم خونه باهاش کار دارم
ک مادرم از عصبانیت بلند شد و پسره رو گرفت و با تمام زورش زد تو گوش پسره
م.ت:عوضی اشغال چطور جرعت کردی ب دختر من دست بزنی؟
کریس مادر ا/ت رو گرفت تا ارومش کنه
ولی لینو اون وقتی گریه های ا/ت رو میدید حالش بدتر میشد
یهو بلند شودو همه نگاها رفت روش ب سمت اشپزخونه خونه رفتو چاقویی تو دستش گرفت
امد سمت عمش و گفت :
لینو:اهای زنیکه یا ب قول خودت عمه و همینطور شما مهمونای عزیز اگه میخواین نوه و خواهر زاده تون نمیره جول پلاستنو جمع کنید و برید وگرنه باید سر قبر پسرتون جمع شید
همه داشتن با تعجب و با کمی ترس ب لینو نگاه میکردن
ک ا/ت بلند شودو رفت سمت لینو دستاشو گرفت و گفت:
ا/ت:لینو خواهش میکنم اروم همچی درست شده
ک لینو اون محکم گرفت تو بغلش
م.ت و کریس با تعجب داشتن بهشون نگاه میکردن ک مادر کریس گفت
م.ک :ما دیگه بریم
و سریع در رفتن از خونه
و بعد رفتن اونا مادر ا/ت
ا/ت رو بغل کردو بوسه ای ب سرش زد
ا/ت هم مادرشو بغل کرد و ازش جدا و گفت
ا/ت :من دیگه برم بخوابم
ا/ت رفت تو اتاق و خوابید لینو هم نیم ساعت بعدش رفت تو اتاق
چشمش ب ا/ت افتاد
ویو لینو:
من واقعا عاشقش شدم اون الان شده مهم ترین فرد زندگیم
اما اون از من بدش میاد
رفتم سمتش بوسه ای ب لباش زدم و پتورو کشیدم رو سرش و..................
شرایط پارت بعد:30 تا لایک
تعداد پارت :14
نظرتو نمیگی🥺🥺
- ۱۲.۷k
- ۰۴ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط